,
جین لوییز توران ، مشاور پاپ بندیکت شانزدهم در واتیکان و رییس شورای پاپی گفتگوی ادیان که پیش از این بارها از کشورهای اسلامی به علت نبود آزادی دینی انتقاد کرده است ، به تازگی گفته است : « قرآن کلام خدا نیست ؛ در تفسیر قرآن وحدت رویه ای وجود ندارد و درک قرآن بستگی به خواننده آن دارد » ؛ وی افزوده است « با توجه به اینکه بیشتر علمای دینی مسلمان به فعالیت های تروریستی محکوم می شوند ، باید موضع صریح و روشنی را درباره جهاد که در قرآن بر آن تاكيد شده است اتخاذ کنند زیرا تفسیرهایی برای جهاد در قرآن هست که برخی از آنها خشن و برخی مقدس است ، اما بیشتر مسلمانان جنگ دینی را مجاز مي دانند » ؛
جین لوییز توران گفته است : « مشکل مسلمانان این است که قرآن را کلام خدا می دانند ، قرآن کلام خدا نیست ؛ مسلمانان بايد قانون جهاد را از دين خود حذف کنند » ؛
عبدالکریم شروش نیز در سخنرانی و مقالاتی بحث انگیز ، به این موضوع پرداخته است و گفته است نمیتوان پذیرفت قرآن کلام خداست ؛ و سخن گفتن خدا با محمد را ، حتا با واسطه ی جبرئیل نیز رد میکند و می گوید : « قرآن مجيد مستقيما از سوی خدا نيست بلكه خداوند حضرت محمد را با روح متعالی آفريده و قرآن تراوش روح اوست ؛ خداوند همچون باغبانی است كه درخت ميوه ای می كارد و آن درخت ميوه می دهد ، قرآن ميوه درخت وجود پيامبر است ؛ محمدی بودن قرآن سخنی است كاملا معقول و مبرهن ؛ وحی خدا از تلاطم و جوششی که در شخصيت پيامبر است رخ می دهد و البته همه اينها باذنالله صورت می گيرد».
دکتر سروش بحث تجربه نبوی را حاصل تجربههای درونی و بیرونی محمد دانسته و می گوید مواجهه پیامبر با رویدادهای مختلف در طول 23 سال بر روی متن قرآن تاثیر گذاشته است ؛ « خدا بحر وجود خود را در كوزه كوچك شخصيتی به نام محمد بن عبدالله می ريزد و لذا همه چيز يكسره محمدی می شود ، محمد عرب است لذا قرآن هم عربی می شود و در حجاز و در ميان قبايل چادر نشين زندگی می كند لذا بهشت هم ، چهره عربی و چادرنشينی پيدا می كند ؛ و نيز مي گويد : « قرآن هم به تبع احوال پيامبر پستی و بلندی می گيرد » ؛ آنگاه كه پيامبر حال بهتری دارد فصاحت اوج می گيرد و آنگاه كه در حال ديگری است فرو می نشيند ؛ سروش وحی را در حد یک تجربه دینی پیامبر فرو میکاهد ؛
سروش به تناقض و خطاهای علمی قرآن نیز اشاره میکند و می گوید : « اما قصه ورود خطا در قرآن و علم پيامبر، غرض از خطا مطالبی است كه از ديدگاه بشری خطا محسوب می شوند يعنی ناسازگار است با يافتههای علمی بشر ، مانند مساله هفت آسمان در قرآن ، شهاب ثاقب ( رجوم الشياطين ) و جنون بر اثر تماس شياطين و . . . » و علم و دانش پيامبر را غير از دین ، هم طراز دانش مردمان روزگار وی می داند ؛ ؛ بنا به این نظرات هر کسی که به آن درجه از معنویت و ظرفیت روحانی برسد ، می تواند کلام خدا را دریافت کرده و به پیامبری برسد ؛؛
سخنان و نظر سروش از نظر عرفانی بسیار زیبا و قابل درک است ، اما در رابطه با محمد ، یک سوال همیشه مطرح است و آن اینکه : اگر محمد واقعا به آن درجات والا از روحانیت و تقدس و انسانیت برخوردار بود که وحی و کلام خدا را بی واسطه دریافت می کرد ، چگونه چنین انسانی می تواند فرمان حمله و غارت کاروان های تجاری دیگران را صادر کند ؟ چگونه چنین شخصی می تواند دستور دهد تا علی و دیگران حدود 700 نفر یهودی تسلیم شده را بر لب گودالی با شمشیر کج عربی گردن بزنند و خود به تماشا بایستد ؟ یا چگونه به خودش اجازه می دهد در سن 54 سالگی با دختربچه ای نه ساله همبستر شود ؟
شاید سخنان جناب سروش را بتوان به شخصیت های بزرگی چون « بـودا » ، « زرتـشت » و « عـیسا » نسبت داد که هرگز گفتار و کردار زشتی از آنان در تاریخ به ثبت نرسیده است ؛ اما بر شخصیت بیماری چون محمد هرگز انطباق پذیر نیست ؛
این سخنان جناب سروش با توجه به اینکه یک شخصیت دوگانه و بسیار متناقض از محمد تصویر می کند ، تنها می تواند در راستای توجیه و ماله کشی بر زشت کاری ها و جنایت های محمد باشد ؛ به این صورت که این جنبه از رفتار او را اجرای آداب و رسوم و فرهنگ اعراب آن زمان بداند ! واقعا که برخی از ما ایرانیان خود را چه بیهوده گرفتار کرده ایم که پس از 1400 سال هنوز این همه وقت و انرژی فکری و جسمی صرف می کنیم تا زشتی ها و پستی های یک شخصیت و دین تحمیلی را قابل پذیرش کنیم !!
جین لوییز توران ، مشاور پاپ بندیکت شانزدهم در واتیکان و رییس شورای پاپی گفتگوی ادیان که پیش از این بارها از کشورهای اسلامی به علت نبود آزادی دینی انتقاد کرده است ، به تازگی گفته است : « قرآن کلام خدا نیست ؛ در تفسیر قرآن وحدت رویه ای وجود ندارد و درک قرآن بستگی به خواننده آن دارد » ؛ وی افزوده است « با توجه به اینکه بیشتر علمای دینی مسلمان به فعالیت های تروریستی محکوم می شوند ، باید موضع صریح و روشنی را درباره جهاد که در قرآن بر آن تاكيد شده است اتخاذ کنند زیرا تفسیرهایی برای جهاد در قرآن هست که برخی از آنها خشن و برخی مقدس است ، اما بیشتر مسلمانان جنگ دینی را مجاز مي دانند » ؛
جین لوییز توران گفته است : « مشکل مسلمانان این است که قرآن را کلام خدا می دانند ، قرآن کلام خدا نیست ؛ مسلمانان بايد قانون جهاد را از دين خود حذف کنند » ؛
عبدالکریم شروش نیز در سخنرانی و مقالاتی بحث انگیز ، به این موضوع پرداخته است و گفته است نمیتوان پذیرفت قرآن کلام خداست ؛ و سخن گفتن خدا با محمد را ، حتا با واسطه ی جبرئیل نیز رد میکند و می گوید : « قرآن مجيد مستقيما از سوی خدا نيست بلكه خداوند حضرت محمد را با روح متعالی آفريده و قرآن تراوش روح اوست ؛ خداوند همچون باغبانی است كه درخت ميوه ای می كارد و آن درخت ميوه می دهد ، قرآن ميوه درخت وجود پيامبر است ؛ محمدی بودن قرآن سخنی است كاملا معقول و مبرهن ؛ وحی خدا از تلاطم و جوششی که در شخصيت پيامبر است رخ می دهد و البته همه اينها باذنالله صورت می گيرد».
دکتر سروش بحث تجربه نبوی را حاصل تجربههای درونی و بیرونی محمد دانسته و می گوید مواجهه پیامبر با رویدادهای مختلف در طول 23 سال بر روی متن قرآن تاثیر گذاشته است ؛ « خدا بحر وجود خود را در كوزه كوچك شخصيتی به نام محمد بن عبدالله می ريزد و لذا همه چيز يكسره محمدی می شود ، محمد عرب است لذا قرآن هم عربی می شود و در حجاز و در ميان قبايل چادر نشين زندگی می كند لذا بهشت هم ، چهره عربی و چادرنشينی پيدا می كند ؛ و نيز مي گويد : « قرآن هم به تبع احوال پيامبر پستی و بلندی می گيرد » ؛ آنگاه كه پيامبر حال بهتری دارد فصاحت اوج می گيرد و آنگاه كه در حال ديگری است فرو می نشيند ؛ سروش وحی را در حد یک تجربه دینی پیامبر فرو میکاهد ؛
سروش به تناقض و خطاهای علمی قرآن نیز اشاره میکند و می گوید : « اما قصه ورود خطا در قرآن و علم پيامبر، غرض از خطا مطالبی است كه از ديدگاه بشری خطا محسوب می شوند يعنی ناسازگار است با يافتههای علمی بشر ، مانند مساله هفت آسمان در قرآن ، شهاب ثاقب ( رجوم الشياطين ) و جنون بر اثر تماس شياطين و . . . » و علم و دانش پيامبر را غير از دین ، هم طراز دانش مردمان روزگار وی می داند ؛ ؛ بنا به این نظرات هر کسی که به آن درجه از معنویت و ظرفیت روحانی برسد ، می تواند کلام خدا را دریافت کرده و به پیامبری برسد ؛؛
سخنان و نظر سروش از نظر عرفانی بسیار زیبا و قابل درک است ، اما در رابطه با محمد ، یک سوال همیشه مطرح است و آن اینکه : اگر محمد واقعا به آن درجات والا از روحانیت و تقدس و انسانیت برخوردار بود که وحی و کلام خدا را بی واسطه دریافت می کرد ، چگونه چنین انسانی می تواند فرمان حمله و غارت کاروان های تجاری دیگران را صادر کند ؟ چگونه چنین شخصی می تواند دستور دهد تا علی و دیگران حدود 700 نفر یهودی تسلیم شده را بر لب گودالی با شمشیر کج عربی گردن بزنند و خود به تماشا بایستد ؟ یا چگونه به خودش اجازه می دهد در سن 54 سالگی با دختربچه ای نه ساله همبستر شود ؟
شاید سخنان جناب سروش را بتوان به شخصیت های بزرگی چون « بـودا » ، « زرتـشت » و « عـیسا » نسبت داد که هرگز گفتار و کردار زشتی از آنان در تاریخ به ثبت نرسیده است ؛ اما بر شخصیت بیماری چون محمد هرگز انطباق پذیر نیست ؛
این سخنان جناب سروش با توجه به اینکه یک شخصیت دوگانه و بسیار متناقض از محمد تصویر می کند ، تنها می تواند در راستای توجیه و ماله کشی بر زشت کاری ها و جنایت های محمد باشد ؛ به این صورت که این جنبه از رفتار او را اجرای آداب و رسوم و فرهنگ اعراب آن زمان بداند ! واقعا که برخی از ما ایرانیان خود را چه بیهوده گرفتار کرده ایم که پس از 1400 سال هنوز این همه وقت و انرژی فکری و جسمی صرف می کنیم تا زشتی ها و پستی های یک شخصیت و دین تحمیلی را قابل پذیرش کنیم !!
--
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر