اگر شاهنامه نمی‌ بود ايران چه می شد ؟ - به مناسبت بزرگداشت حکیم توس در جهان -


فردوسی شعر آفرین - - استاده بر جای لنین
.
در تاجیکستان مجسمه لنین را به زیر کشیدند و به جای آن یک تندیس بزرگ و زیبا از فردوسی بزرگ بر جای نهادند
-----------------------------------------------------------

سخنانی از دکتر ندوشن ، با عنوان " اگر شاهنامه نمی‌ بود ايران چه می شد " که در آن دكتر ندوشن مهم‌ ترين موارد تاثير شاهنامه فردوسی در فرهنگ و تمدن هزار سال گذشته ايران را اين طور بر می شمرد :

۱- اگر شاهنامه نمی‌ بود ، ايران حافظه تاريخی خود را از دست می ‌داد ،

۲- ادبيات فارسی با اين وسعت بوجود نمی ‌آمد ،

۳- زبان فارسی ريشه محكم به خود نمی ‌گرفت كه از تركستان چين تا ساحل مديترانه در غرب و از سوی ديگر ازهند تا قفقاز و آسيای مركزی گسترش يابد ،

۴- عرفان ايرانی كه ريشه مشترك با جهان بينی شاهنامه دارد ، اين گونه باليده نمي‌شد ،

۵- داد و دهش ، خرد ، انسان دوستی ، والامنشی و دانش كه در سراسر ادب فارسی توصيه می ‌گردد ، از جهان بینی شاهنامه سرچشمه می گيرد و قهرمان های نيكو كار شاهنامه نمونه های آن هستند ،

۶- رستم و پير مغان در دو دوران متفاوت نگهبان ايران می ‌شوند كه هر دو از فرآورده های شاهنامه است ،

۷- شاهنامه يك ديد جهانی نسبت به زندگی عرضه مي‌كند كه صرفنظر از مليت شامل همه مردم جهان می ‌شود ، تا آنگاه می ‌رسد به سعدی كه می ‌گويد بنی آدم اعضای يكديگرند ،
--------------
تا زمانی که از فردوسی بزرگ وطن پرستی می آموزیم ، بیگانه و بیگانه پرست نمیتواند آسیبی به ما برساند
--------------
" اگر فردوسی و یکی دو چهره دیگر نبودند ما هم مثل برخی اقوام دیگر هویت ملی و فرهنگی خود را از دست می دادیم ؛ شاهنامه که از ابتدای خلقت - بنا به اندیشه ما ایرانی ها - شروع می شود و تا پایان حیات یزدگرد ادامه می یابد ؛ تداوم فکری و معنوی ما را به هم ربط می دهد و یک واحد فرهنگی از ما می سازد ؛ اگر فردوسی نبود من گمان می کنم ما هم مثل مصر می شدیم ،"
حماسه های بزرگ همه بر اسطوره ها مبتنی هستند و اسطوره های بزرگ در شرایط تاریخی بزرگ پدید می آیند ؛ ما چهار اسطوره بزرگ در دنیا داریم که یکی متعلق به یونان است که در ایلیاد و ادیسه هومر آمده است ؛ دیگر ، حماسه های بزرگ هند است که در مهابهاراتا و رامایانا گرد آمده است ؛ سومین حماسه بزرگ رومی است که به صورت " اینه اید " اثر ویرژیل شکل گرفته است ، و چهارمین حماسه بزرگ فارسی است که " شاهنامه فردوسی " است ؛
هر کدام از این حماسه ها به لحاظ تاریخی اهمیت خاص دارند ، موقعیت خاصی آنها را پدید آورده است ، و در بزنگاههای تاریخی ملت ها ساخته شده اند ؛ شاهنامه ماهم در یک چنین بزنگاه تاریخی به وجود می آید ؛ یعنی زمانی که اقوام تازی بر فرهنگ کهن ایران غلبه پیدا کرده اند ؛ سه چهار قرن در درون فرهنگ ایرانی یک جوشش و انقلابی وجود داشت برای اینکه دوباره خودش را پیدا کند و بسازد ؛ نخستین جلوه های این تلاش را در شعر شعرای پیش از فردوسی می بینیم ؛ به تدریج این گیاه روییده می شود ، رشد می کند و بعد به دست یک دهقان توسی به ثمر می رسد و یک منظومه حماسی ساخته می شود که زبانش زبان تمام مردم ایران آن روزگار می شود ؛ در سده های اولیه اسلامی یعنی پیش از فردوسی ، یک زبان ملی واحد در ایران وجود نداشت ؛ در سغد و خوارزم به زبان سغدی صحبت می کردند ؛ آذربایجان زبان آذری - نه ترکی - به معنای قدیم آن وجود داشت ؛ هنوز هم بقایای این زبانها را در نواحی مختلف می توان دید ؛ لری ، کردی ، دزفولی ، همه پیش از آنکه زبان فارسی دری ، زبان این مردم شود ، و مرکزش از مدائن به خراسان بزرگ منتقل گردد در جاهای مختلف وجود داشتند ؛ این زبان دری بود که تمام اقوام مختلف را به هم پیوند داد و دیگر هر کس که شعر می گفت باید به فارسی می گفت ؛ زبان فارسی شد زبانی که تمام این اقوام مختلف را به هم پیوند داد و یک هویت ملی پدید آورد ؛ اهمیت اسطوره ها در فرهنگ ملی خیلی زیاد است برای اینکه حماسه بر آن بنا می شود و حماسه ها دارای اهمیت تاریخی و فرهنگی بسیار زیادی هستند برای اینکه هویت های ملی بر آنها بنا می شود ؛

هیچ نظری موجود نیست: