نیرنگ سازمان مجاهدين خلق برای کشاندن دانشجویان لهستانی به پاریس و شرکت در تظاهرات

،
( روزنامه لهستانی « ويبورچا » گزارشی را منتشر کرده است که بر پايه آن « چند هزار دانشجوی لهستانی » برای گشت و گذار با « يک هدف سياسی » به پاريس رفته اند ؛ خرج اين سفر ، مبلغ ناچيز شش يورو است و به دانشجويان به طور رسمی گفته شده است که مابقی را يک « سازمان غير دولتی ايرانی در آلمان » که ترتيب سفر را داده است می پردازد ! شرط استفاده از این تور سیاسی ، شرکت در گردهمایی سازمان مجاهدین خلق در نزدیک پاریس بوده و به دانشجويان لهستانی گفته شده است که تظاهرات عليه « سنگسار زنان در ايران » انجام می شود و اگر کسی روز شنبه در آن شرکت نکند بايد مخارج سفر را از جيب خودش بپردازد ؛ گزارگشر « ويبورچا » از شهر « پوزنان » نوشته است که دستکم بيست و پنج اتوبوس فقط از اين شهر رهسپار فرانسه شده اند و دانشجويان ديگری از کشورهای ديگر اروپايی نيز به ديگران در پاريس خواهند پيوست »
« پوزنان شهریست در نزدیکی مرز آلمان و لهستان »
برای ديدن لينكهای انگليسی ( اينجا ) و لهستانی ( اينجا ) کلیک کنید

------------------------------------------

گویا در عكس العمل به اين دعوت هزاران دانشجوی لهستانی از شهرهای مختلف عازم پاريس شدند و بنا بر اخبار رسمی سازمان مجاهدین ، حدود هفتاد هزار نفر در گردهمایی روز شنبه २८ ژوئن شرکت کرده اند ! این گردهمایی در اعتراص به قرار داشتن نام مجاهدین خلق در لیست سازمانهای تروریستی اتحادیه اروپا برگذار شد و همچنین جشنی بود به مناسبت حذف نام سازمان مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی بریتانیا که دوشنبه پیش صورت گرفت ؛

اما واقعیت این است که مجاهدین خلق در درون ایران هيچ پايگاه مردمی ندارند ؛ مردم هرگز خيانتها و ترور های آنها را از ياد نبرده اند ؛ اینها يكی از بانيان اصلی همين انقلاب نكبت بار بودند ؛ شعارهای دموکراسی و حقوق بشر و برابری که سر می دهند همه دروغ و فریب است ؛ گروهی که در زمان جنگ متحد صدام حسین شده بودند ومی خواستند كه آن دشمن خونی ايران ، بعد از شکست دادن آخوندها و اشغال ايران و پس از آنکه شهرهای جنوبی ایران را برای خود جدا کرد ، حکومت ایران را به آنها تقدیم کند !
گروه مجاهدین در ماهییت هیچ تفاوتی با رژیم آخوندی ندارند بلکه پس از به قدرت رسیدن بسیار بدتر از اینها عمل خواهند کرد ؛ به کسانی که رفتند و با دشمن قسم خورده کشورشان متحد شدند و دست به قتل عام هموطنان خود زدند ، چگونه میتوان باور داشت ؟ و این در حالیست که هرگز از آن رفتار و اعمال خود ابراز ندامت نکرده و از مردم ایران پوزش نخواسته اند ! اینها نیز وطن پرست نیستند و همچون آخوندها دائما مشغول مداحی علی و محمد و دیگر امامان شیعه هستند و استناد به آیات قرآن جزو لاینفک سخنرانیهای رهبرانشان است ؛ آیا مردم ایران دوباره فریب یک گروه مذهبی را خواهند خورد ؟ گروهی که بر اساس اعتقادات مذهبیشان نمیتوانند به دموکراسی و حقوق بشر و برابری زن و مرد پای بند باشند ! آیا تجربه همین حکومت مذهبی برای ایران کافی نیست ؟


نفت ایران به جای سفره مردم ، روی وافـور رهـبری


ازین پس نفت ایران را نیز شخص رهبر ( سید علی ... ) می فروشد ؛
با افزایش فشار تحریمهای جهانی بر جمهوری اسلامی ، وزارت نفت ايران تفاهم نامه ای با بنياد مستضعفان امضا كرده كه بر اساس آن بنياد مستضعفان وارد تجارت نفت خواهد شد .
بر اساس قانون تنها شرکت ملی نفت ایران باید ، فروش و صادرات نفت را در اختیار داشته باشد ، اما اکنون بنياد مستضعفان كه بزرگترين كارتل اقتصادی خاورميانه است و زیر نظر مستقیم رهبر است و در برابر مجلس و هیچ نهاد دیگری پاسخگو نيست می تواند مجزا از وزارت نفت اقدام به فروش نفت كند . اين توافق نامه به دور از رای و نظر مجلس و افكار عمومی صورت گرفته است . این یعنی حراج کردن و ریختن ثروت ملی ایران به جیب عبای بيت رهبری و دیگر کاسه لیسان ؛
آنچه را كه مردم ایران با تلاش ملی كرد ، اکنون رسما دارایی خصوصی ولی فقیه شده است .

کارشناسان این سیاست را راهی برای گریز از تحریمهای اقتصادی میدانند تا جمهوری اسلامی در صورت ناتوانی فروش نفت از کانال رسمی دولت ، توسط شرکتهای خصوصی و از کانال بنیاد اقدام به فروش نفت کند که البته با قیمت ارزانتر و در واقع دست به حراج نفت خواهد زد ؛
-----------------------------------------

با اين كه گزارش دقيقی از فعاليت های بنياد در دست نيست اما برخی بنياد مستضعفان را بزرگترين غول اقتصادی خاورميانه می دانند كه در بخش های مختلف اقتصادی و عمرانی و فرهنگی و اجتماعی فعاليت دارد ؛
تاكنون وزارت نفت از طريق شركت های زير مجموعه خود نفت را می فروخت و اين اولين بار است كه نهادی غير از وزارت نفت ، وارد معاملات نفتی می شود .
به گفته مدير عامل شركت ملی نفت ايران ، اگر بنياد خريدار نفت ايران باشد نيازی به اخذ مجوز نيست ولی اگر بنياد بخواهد رقيب شركت ملی نفت باشد مجوز آن را خواهيم گرفت !
بنياد مستضعفان در تابستان سال 1358 خورشيدی با مصادره اموال مردم و بازرگانان و سرمایه داران و کارخانه های خصوصی ویا وابسته به دولت پیشین تاسيس شد . این بنیاد از نظر حقوقی ، نه يك موسسه دولتی و نه يك موسسه خصوصی است ، بلكه موسسه ایست كه دولت اجازه دخالت در آن را ندارد و زير نظر مستقيم علی خامنه ای ، رهبر حکومت اسلامی اداره می شود . رئيس بنياد مستضعفان از سوی خامنه ای انتخاب می شود و اين بنياد فقط جوابگوی وی است .

گزارش دقيقی از حجم فعاليت ها و عملكرد بنياد منتشر نشده اما برخی كارشناسان بر اين باورند كه بنياد حدود نيمی از اقتصاد ايران را در اختيار دارد .
محسن رفيق دوست ، رئيس پیشین بنياد در سال 1376 گفت ، بنياد بزرگترين موسسه اقتصادی در ايران و خاورميانه است ، بنياد 400 شركت فعال دارد ؛ كه در زمينه های مختلف از توليد اغذيه و نوشابه و وسايل الكتريكی گرفته تا مصالح ساختمانی ، پارچه و منسوجات ، چرم و پلاستيك و فلزات و كاغذ و ... فعال هستند ؛ در زمینه تجارت و بازرگانی و استخراج معادن نیز ده ها شرکت در بنیاد فعال هستند ؛ املاك كشاورزی ، مستغلات و كارگاههای ساختمانی و 90 سالن سينما و تعدادی بيمارستان ، شركت كشتيرانی و يك موسسه بانكی نيز در اختيار بنياد قرار دارد .
موسسه مالی اعتباری بنياد كه اكنون به موسسه مالی و اعتبار سينا تغيير نام داده يكی از مهمترين و قديمی ترين موسسات مالی و اعتباری ايران است كه در اكثر نقاط اين كشور شعبه دارد .
به گفته رفيق دوست در سال 76 ، بنياد 28 درصد نساجی كشور ، 22 درصد سيمان ، حدود 45 درصد نوشابه غير الكلی ، 28 درصد لاستيك و 25 درصد شكر ايران را توليد مي كند . اين موسسه به خاطر توانايی های مالی همواره به عنوان رقيب بخش خصوصی مطرح بوده است .
اين موسسه عظيم به دليل نبود حسابرسی و كنترل معمول قانونی در ايران و برخورداری از يك وضعيت فراتر از قانون ، از امتيازات ويژه ای سود می برد .

در اوايل دهه هفتاد خورشيدی بحث هايی در زمينه فساد مالی و سوء مديريت مطرح شد و تحقيق و تفحص هايی نيز در اين زمينه صورت گرفت اما نتايجی به دنبال نداشت .
بنياد در طول نزديك به سی سال علاوه بر فعاليت های اقتصادی و تجاری ، در اجرای بزرگترين پروژه ها ی عمرانی نظير ساخت سد ، جاده ، راه آهن و پروژه های نفت و گاز فعال بوده و اكنون ، پايش به معاملات نفتی نیز باز شده است !
----------------------------------------
پس از این دیگر مردم ، مجلس و هیچ نهادی حق ندارد بفهمد که فروش و هزينه كردن ثروت ملی ایران چگونه انجام می پذیرد و لاشخورها و مرده خواران اسلامی با خیالی آسوده آن را غارت و حیف و میل خواهند کرد .

-----

کسی کـو هوای فریدون کند - - دل از بند ضحاک بیرون کند

-
-همی بر خروشید و فریاد خواند - - - جهان را سراسر سوی داد خواند
خروشان همی رفت نیزه به دست - - - کـه ای نـامـداران یـزدان پـرسـت
کسی کو هوای فریدون کند - - - دل از بند ضحاک بیرون کند
بپویید کین مهـتر آهـرمن است - - - جهان آفرین را به دل دشمن است

و کاوه چون به بارگاه ضحاک در آمد فریاد بر آورد : این چه آتشیست که از بیداد چون تویی بر سر مردمان بریزد ؟ چرا می باید فرزندان ما خوراک ماران تو شوند ؟ چرا یگانه فرزند مرا رها نمی کنی ؟ چرا تنها بازمانده از هفده فرزند من نیز باید فدای چون تو اژدهائی شود ؟
ضحاک از این سخنان بی پروا به شگفت آمد و بیمناک شد ، تدبیری اندیشید و چهره مهربان به خود گرفت و از کاوه دلجوئی کرد و فرمان داد تا آخرین
فرزند او را از بند رها کردند و آوردند و به پدر سپردند ؛ آنگاه ضحاک به کاوه گفت « اکنون که بخشندگی ما را دیدی و دادگری ما را آزمودی تو نیز باید این نامه را که سران و بزرگان در داد گری و نیک اندیشی من نوشته اند گواهی کنی »

کاوه چون نامه را خواند خونش به جوش آمد ، رو به بزرگان و پیرانی که نامه را گواهی کرده بودند نمود و فریاد بر آورد که « ای مردان بد دل و بی همت ، شما همه جرأت خود را از ترس این دیو ستمگر باخته و گفتار او را پذیرفته اید و دوزخ را به جان خود خریده اید ؛ من هرگز چنین دروغی را گواهی نخواهم کرد و ستمگر را دادگر نخواهم خواند » ؛ سپس آشفته به پا خاست و نامه را پاره کرد و به دور انداخت و پر خاش کنان با آخرین فرزند خود از بارگاه بیرون رفت ؛ پس پیشبند چرمی خود را بر سر نیزه کرد و بر سر بازار رفت و خروش بر آورد که « ای مردمان ، ضحاک مار دوش ستمگری نا پاک است ؛ بیایید تا دست این دیو پلید را از جان خود کوتاه کنیم و فریدون والانژاد را به شاهی برگزینیم و کین فرزندان و کشتگان خود را بخواهیم ؛ تاکی بر ما ستم کنند و ما دم نزنیم ؟ »

سخنان پر شور کاوه در دلها نشست ، مردم همراه وی شدند و گروهی بزرگ فراهم شد ؛ کاوه آهنگر با پیشبند چرمی بر سر نیزه از پیش می رفت و گروه داد خواهان و کین جویان در پی او روان شدند تا بدرگاه فریدون رسیدند ؛ فریدون درفش چرمین را به فال نیک گرفت ، نخست فرمان داد تا چرم پاره کاوه را با پرنیان و زر و گوهر آراستند و آنرا « درفش کاویانی » خواندند ؛ آنگاه کلاه کیانی به سر گذاشت و کمر بر میان بست و لباس رزم پوشید ؛ پس نزد مادر خود فرانک آمد که « ای مادر، روز کین خواهی فرا رسیده ، من به کار زار میروم تا به یاری یزدان پاک کاخ ستم ضحاک را ویران کنم » ؛ فرانک فرزند را به یزدان سپرد و روانه پیکار ساخت ؛

فریدون چون آماده نبرد شد گفت : « روز سرفرازی ما وپستی ضحاک ماردوش فرا رسیده ، در جهان سر انجام نیکی پیروز خواهد شد ، تاج و تخت کیانی از آن ماست و به ما باز خواهد گشت ، من اکنون به نبرد ضحاک میروم » ، پس آهنگران و پولاد گران آزموده را گفت تا گرزی گاوسر برایش بسازند ؛ چون گرز گاو سر آماده شد فریدون آنرا به دست گرفت و بر اسبی کوه پیکر برنشست و به سرداری سپاهی از ایرانیان که هردم به آن افزوده میشد روی به سوی ضحاک نهاد ؛ فریدون با دلی پر کین و رزمجو در پیش سیاه می تاخت تا شامگاه شد ، آنگاه سپاه بنه افگند و فریدون فرود آمد ؛ در تیرگی شب جوانی خوب روی پری وار نزد او خرامید و با او سخن گفت و راه گشودن طلسم های ضحاک و باز کردن بند ها را به وی آموخت ؛ فریدون شادمان شد و دانست که آن فرستاده ایزدی است و بخت با آنان یار است ؛

فریدون چون به یاری مردمان ضحاک را شکست داد و در بند کرد ، نخست دختران جمشید و دیگر زنهای گرفتار را آزاد کرد و آنگاه بزرگان و آزادگان را گرد کرد و گفت : « ضحاک ستم پیشه سالها جور کرد و مردم این دیار را به خاک و خون کشید و از آئین یزدان و رسم داد ونیکی یاد نکرد؛
یزدان پاک مرا بر انگیخت که روی زمین را از آفت ستم او پاک کنم ، خدا را سپاس که پیروز شدیم و بر ستمگر چیره شدیم ، از من جز نیکی و راستی و آئین یزدان پرستی نخواهید دید ، اکنون همگان کردگار را سپاس گوئید و اسباب جنگ را کنار بگذارید و آسوده باشید » .

مردمان شاد شدند ، فریدون بر تخت شاهی نشست و به داد و دهش پرداخت ، رسم بیداد بر افتاد و جهان آرام گرفت .


----------------------------------------------

داستان کاوه آهنگر از کهن ترین و شورانگیز ترین افسانه های ایران است که حماسه سرای توانمند ایران ، فردوسی بزرگ ، آن را در کتاب شاهنامه جاودانه کرده است . امروز کاوه و درفش او نماد مبارزات ملی ما ایرانیان بر علیه استبداد و حاکمان تازی است ؛ درفش کاویانی تا پیش از حمله اعراب و نابودی آن به دست مسلمانها ، در ایران گرامی داشته می شد و پادشاهان آنرا به زر و گوهر می آراستند و به عنوان نماد آزادی و دادگری و پیروزی بر ستمگران از آن نگهداری می شد . این درفش یا پرچم از دل توده های مردم بیرون آمد و از یک پیشبند چرمی آهنگری دلاور که برای درهم کوبیدن ستم بیداد گران تازی به پا خواست ، فراهم شد .

( به هنگام حمله اعراب به ایران ، درفش کاویان به دست آنان افتاد و چون آن را همراه با فرش مشهور «بهارستان» نزد عمر بن الخطاب خلیفه مسلمانان، بردند وی از بسیاری گوهرها، دُرها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود دچار شگفتی شد و « امیر المومنین سپس بفرمود تا آن گوهرها را برداشتند و آن پوست را سوزانیدند »)

،