oooپروین نبی مادر دکتر زهرا بنی یعقوب پرده از ناگفته هایی در مورد دخترش برداشت و گفت که جنازه دخترش را در حال که گلویش بریده و ران و پایش کبود بود به آنها تحویل داده بودند و معلوم بود که او در برابر خواسته آنها مقاومت کرده و درگیر شده است.
مادر دکتر زهرا بنی یعقوب که در بازداشتگاه همدان به طرز مشکوکی به قتل رسید و هر گز خاطیان و عاملان پرونده او معرفی و محاکمه نشدند، همچنان عزادار و سیاهپوش است. او در گفت و گویی که با گروه مادران عزادار داشته ، ناگفته هایی را از مرگ دخترش بیان کرده و درباره شکنجه دخترش می گوید : زهرا شکنجه شده بود . گلویش جای بریدگی داشت و ران و پای چپ اش هم کبود بود . سرش هم ورم کرده بود و یک تیکه مثل اینکه به جایی خورده باشد سرش برجسته شده بود . از کسی شنیدیم که اول صدای جرو بحث می آمده از اتاقی که زهرا در آن زندانی بوده و بعد صدای جیغی و بعد سکوت . فکر می کنم زهرا حرف زور قول نکرده و درگیر شده اند و زهر را زده اند و سرش به جایی خورده وبعد کشته شده . خدا از آنها نگذرد . یعنی می بینم روزی را که قاتلان بچه ام مجازات بشوند حالا چه عمد و چه غیر عمد. اگر به شکایت ما درست رسیدگی می کردند این همه مامور جرات نمی کردند بچه های مردم را شکنجه کنند و بکشند.
او که می گوید تا زمان دستگیری عاملان جنایت قتل دخترش سیاهپوش خواهد ماند و دست از پی گیری برنخواهند داشت، به افراد آزاد شده، توصیه می کند:
جوانان باید بدانند که در هر شرایطی عزیز ما هستند و سر بلندند و باید حرف بزنند و بگویند چه بلا هایی سرشان آمده است. زهرای من اگر زنده بود حتمن خیلی ها را رسوا می کرد. جوانان بگویند و نترسند این گفتن ها کمک می کند که دیگرانی که الان در زندان هستند یا بعدا شاید دستگیر شوند شکنجه نشوند. سخن گفتن ها تلاش بزرگی است برای فاش شدن حقیقت و من از این کمیته ای که در مجلس تشکیل شده می خواهم که حقیقت را به مردم بگویند. البته من همراه چند نفر از مادران هم می خواهیم به دیدن اعضا این کمیته برویم. امیدوارم به ما وقت ملاقات بدهند!
پروین نبی همچنین پدر و مادرانی را که فرزندی در زندان دارد با تجربه تلخ خود پند می دهد:
خانواده ها مخصوصا پدر ها از بچه هایشان که زندان بودند حمایت کنند. مادرها که همیشه سنگ صبور بچه هایشان هستند ولی حمایت هم مادر و هم پدر به این بچه ها قوت قلب می دهد که خود را پیدا کنند و از افسردگی بیرون بیایند و کمک کنند که ظالمان به سزای اعمال شان برسند . خانواده ها دست از پیگیری بر ندارند بخصوص مادران که بیشترین زحمت را برای بچه هایشان کشیده اند خیلی باید تلاش کنند.
خانواده زهرا بنی یعقوب از زمان قتل دخترشان در بازداشتگاه همدان همواره برای روشن شدن زوایای پنهان این پرونده تلاش کرده و البته به جایی هم نرسیده اند. مادر زهرا خاطرنشان می کند:
می گویند زهرا با پارچه پلاکاردی که تیکه تیکه شده بوده خودکشی کرده یعنی پارچه ها را به هم گره زده و خودش را از دری که کوتاه تر از قد او بوده دار زده اصلن غیر ممکن است. همش ساختگی است. همه هم می دانند که زهرا خودکشی نکرده روحیه زهرا به حدی خوب بوده که به ماموران اعتراض می کرده. حالا از همه این ها گذشته مسئول نگهداری و حفاظت از جان زندانی چه کسی است؟
مامور بسیج به ابولقاسم ( پدر زهرا) گفته بود که دخترت با یکی از اوباش و اراذل همدان در پارک بوده. او به در د جامعه پزشکی نمی خورد. من می گویم پس چرا آن مرد را آزاد و دختر مرا زندانی کردید؟ اگر او از اوباش و اراذل بود چرا آزادش کردید؟ و اصلا مامور بسیج چه مرجعی است که تشخیص بدهد کی به درد جامعه پزشکی می خورد و کی نمی خورد. آنها انقدر بیسواد بودند که وقتی پرونده را بخوانید خنده تان می گیرد. پر از غلط املایی. فکر کنید یک خانم دکتر شاگرد ممتاز دانشگاه تهران که حرف زور هم اصلن قبول نمی کرد به دست این بیسواد ها بیفتد، چه با او می کنند؟
وی در خصوص پی گیری این پرونده و شکایت از متهمان می گوید: از 10 نفر شکایت کرده بودیم که در اداره اماکن همدان در شبی که زهرا کشته شد حضور داشتند و همه از قتل عمد تبرئه شدند. بعد از تبرئه شدن آنها از 3 نفر شکایت کرده ایم که در اسناد دست برده اند. بابت جعل اسناد و دستگیری غیرقانونی از آنها شکایت کرده ایم چندی پیش دادگاه داشتیم، بدون اینکه به ما اطلاع بدهند دادگاه را تشکیل ندادند من و همسرم این همه راه را رفتیم ولی متهمان نیامده بودند آنها خبر داشتند ولی ما خبر نداشتیم دادگاه تشکیل نمی شود. ...
مادر دکتر زهرا بنی یعقوب که در بازداشتگاه همدان به طرز مشکوکی به قتل رسید و هر گز خاطیان و عاملان پرونده او معرفی و محاکمه نشدند، همچنان عزادار و سیاهپوش است. او در گفت و گویی که با گروه مادران عزادار داشته ، ناگفته هایی را از مرگ دخترش بیان کرده و درباره شکنجه دخترش می گوید : زهرا شکنجه شده بود . گلویش جای بریدگی داشت و ران و پای چپ اش هم کبود بود . سرش هم ورم کرده بود و یک تیکه مثل اینکه به جایی خورده باشد سرش برجسته شده بود . از کسی شنیدیم که اول صدای جرو بحث می آمده از اتاقی که زهرا در آن زندانی بوده و بعد صدای جیغی و بعد سکوت . فکر می کنم زهرا حرف زور قول نکرده و درگیر شده اند و زهر را زده اند و سرش به جایی خورده وبعد کشته شده . خدا از آنها نگذرد . یعنی می بینم روزی را که قاتلان بچه ام مجازات بشوند حالا چه عمد و چه غیر عمد. اگر به شکایت ما درست رسیدگی می کردند این همه مامور جرات نمی کردند بچه های مردم را شکنجه کنند و بکشند.
او که می گوید تا زمان دستگیری عاملان جنایت قتل دخترش سیاهپوش خواهد ماند و دست از پی گیری برنخواهند داشت، به افراد آزاد شده، توصیه می کند:
جوانان باید بدانند که در هر شرایطی عزیز ما هستند و سر بلندند و باید حرف بزنند و بگویند چه بلا هایی سرشان آمده است. زهرای من اگر زنده بود حتمن خیلی ها را رسوا می کرد. جوانان بگویند و نترسند این گفتن ها کمک می کند که دیگرانی که الان در زندان هستند یا بعدا شاید دستگیر شوند شکنجه نشوند. سخن گفتن ها تلاش بزرگی است برای فاش شدن حقیقت و من از این کمیته ای که در مجلس تشکیل شده می خواهم که حقیقت را به مردم بگویند. البته من همراه چند نفر از مادران هم می خواهیم به دیدن اعضا این کمیته برویم. امیدوارم به ما وقت ملاقات بدهند!
پروین نبی همچنین پدر و مادرانی را که فرزندی در زندان دارد با تجربه تلخ خود پند می دهد:
خانواده ها مخصوصا پدر ها از بچه هایشان که زندان بودند حمایت کنند. مادرها که همیشه سنگ صبور بچه هایشان هستند ولی حمایت هم مادر و هم پدر به این بچه ها قوت قلب می دهد که خود را پیدا کنند و از افسردگی بیرون بیایند و کمک کنند که ظالمان به سزای اعمال شان برسند . خانواده ها دست از پیگیری بر ندارند بخصوص مادران که بیشترین زحمت را برای بچه هایشان کشیده اند خیلی باید تلاش کنند.
خانواده زهرا بنی یعقوب از زمان قتل دخترشان در بازداشتگاه همدان همواره برای روشن شدن زوایای پنهان این پرونده تلاش کرده و البته به جایی هم نرسیده اند. مادر زهرا خاطرنشان می کند:
می گویند زهرا با پارچه پلاکاردی که تیکه تیکه شده بوده خودکشی کرده یعنی پارچه ها را به هم گره زده و خودش را از دری که کوتاه تر از قد او بوده دار زده اصلن غیر ممکن است. همش ساختگی است. همه هم می دانند که زهرا خودکشی نکرده روحیه زهرا به حدی خوب بوده که به ماموران اعتراض می کرده. حالا از همه این ها گذشته مسئول نگهداری و حفاظت از جان زندانی چه کسی است؟
مامور بسیج به ابولقاسم ( پدر زهرا) گفته بود که دخترت با یکی از اوباش و اراذل همدان در پارک بوده. او به در د جامعه پزشکی نمی خورد. من می گویم پس چرا آن مرد را آزاد و دختر مرا زندانی کردید؟ اگر او از اوباش و اراذل بود چرا آزادش کردید؟ و اصلا مامور بسیج چه مرجعی است که تشخیص بدهد کی به درد جامعه پزشکی می خورد و کی نمی خورد. آنها انقدر بیسواد بودند که وقتی پرونده را بخوانید خنده تان می گیرد. پر از غلط املایی. فکر کنید یک خانم دکتر شاگرد ممتاز دانشگاه تهران که حرف زور هم اصلن قبول نمی کرد به دست این بیسواد ها بیفتد، چه با او می کنند؟
وی در خصوص پی گیری این پرونده و شکایت از متهمان می گوید: از 10 نفر شکایت کرده بودیم که در اداره اماکن همدان در شبی که زهرا کشته شد حضور داشتند و همه از قتل عمد تبرئه شدند. بعد از تبرئه شدن آنها از 3 نفر شکایت کرده ایم که در اسناد دست برده اند. بابت جعل اسناد و دستگیری غیرقانونی از آنها شکایت کرده ایم چندی پیش دادگاه داشتیم، بدون اینکه به ما اطلاع بدهند دادگاه را تشکیل ندادند من و همسرم این همه راه را رفتیم ولی متهمان نیامده بودند آنها خبر داشتند ولی ما خبر نداشتیم دادگاه تشکیل نمی شود. ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر