به دنیا بگوییم : " بیستمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی تابستان १३६७ "،

-
... این داستان باید بارها و بارها گفته شود زیرا کسان بسیاری هستند که آن را نشنیده‌اند، و از این داستان بی‌خبرند. همچنین، باید بارها و بارها گفته شود زیرا در این تکرار، قربانیان واقعه را به یاد می‌آوریم و در چنین صورتی است که می‌توانیم اطمنیان حاصل کنیم این خون‌ها بیهوده به زمین نریخته‌اند...

در میانه‌ی مرداد ماه سال 67، اندکی پس از آنکه ایران در جنگ با عراق آتش بس را پذیرفت، و چند روز پس از آنکه نیروی نظامی ایران حمله‌ی مجاهدین خلق به مرزهای غربی را با قدرت دفع کرد، آیت‌الله خمینی دو فرمان سری و غیرمنتظره صادر کرد که بر اساس آن تمام زندانیان سیاسی در سطح کشور دوباره دادگاهی شدند و آن دسته از زندانیان سیاسی که در مخالفت با حکومت ایران ایستادگی می‌کردند اعدام شدند.
در اجرای فرمان آیت‌الله خمینی، کمیسیونی تشکیل شد که زندانیان آن را "کمیسیون مرگ" نامیدند. این کمیسیون متشکل بود از نمایندگانی از قوه‌ی قضاییه، دفتر دادستانی، و وزارت اطلاعات. در کمیسیون تهران این افراد عبارت بودند از جعفر نیری، مرتضی اشراقی، و مصطفی پورمحمدی که به ترتیب از سازمان‌های گفته شده شرکت کردند. وظیفه‌ی کمیسیون مرگ آن بود که تعیین کند زندانی "محارب" است یا "مرتد"، و هر دو گروه را اعدام کند. در مورد زندانیان مجاهد خلق، تنها با پرسیدن یک سؤال در خصوص ارتباط زندانی با گروه سیاسی‌اش، تکلیف وی تعیین می‌شد. آنهایی که در پاسخ به جای "منافقین" گفتند "مجاهدین"، به دار کشیده شدند.1 در مورد گروه‌های گوناگون چپ، کمیسیون مرگ از اعتقادات مذهبی‌شان می‌پرسید و از تمایل ایشان به همکاری با رژیم سؤال می‌کرد. نمونه‌ای از پرسش‌ها این‌ها بود: "آیا شما مسلمان هستید؟"، "نماز می‌خوانید؟"، "آیا حاضرید میدان‌های مین را برای ارتش جمهوری اسلامی پاکسازی کنید؟" اگر اکثریت قضات رأی به محارب یا مرتد بودن زندانی می‌دادند، وی بلافاصله اعدام می‌شد.

چند هزار زندانی سیاسی در مدت زمانی به طول دو ماه کشته شدند. به تخمین آیت‌الله منتظری تعداد کشته‌شدگان بین 2800 تا 3800 است. آن تعدادی که از بازجویی کمیسیون مرگ جان به در بردند نیز سرنوشت بهتری پیدا نکردند. بعضی‌ها زیر فشار روانی از آنچه در مقابل چشم‌شان اتفاق می‌افتاد، خورد شدند، بعضی تاب آزار جسمانی که با جیره‌ی مداوم شلاق به ایشان می‌رسید نیاوردند، و به سادگی دست به خودکشی زدند. گفته شده است که نگهبانان زندان از تصمیم زندانیان برای خودکشی استقبال می‌کردند.

... دولت ایران خانواده‌ی قربانیان را از جریان دادگاه‌های دوباره، تا وقتی که اعدام‌ها انجام شد و تن‌ها را در گورهای دسته‌جمعی به خاک سپردند، با خبر نکرد. و پس از آنکه خبر دادند، محل دفن عزیزانشان را به آنها نگفتند. دستور داده شد هیچ سنگ قبری بر گورها گذاشته نشود و مجلس عزا بر پا نشود. هنگامی که خبرگزاری‌های غربی از کشتارها پرسش کردند، عبدالله نوری، علی خامنه‌ای، و اکبر هاشمی رفسنجانی، نمایندگان وقت دولت ایران، ماجرا را از اساس انکار کردند. و نیز همچنان دولت ایران نابودی زندانیان مخالف در سال 67 را انکار می‌کند.

... اکثریت مردم حتی از وقوع جنایات تابستان سال 67 بی‌خبرند. کوتاهی ما در اعلام عمومی این جنایت، شرم‌آورترین کاریست که ما در قبال قربانیان و خانواده‌هایشان انجام می‌دهیم. همچنین، این تنها مانع بزرگ بر سر راه دادخواهی این واقعه است زیرا نمی‌توان توقع داشت که جهان، که به‌سادگی از این واقعه بی‌خبر است، در فریاد عدالت‌جویی ما با ما همصدا شود. برای از میان برداشتن این مانع باید با دوراندیشی بسیار دست به ایجاد یک کمپین اطلاع‌رسانی بزنیم. کمپینی که گسترده‌تر و فراگیرتر از جمع‌های تک‌افتاده‌ی زندانیان سابق و یا گروهی محدود از کوشش‌گران معتقد باشد؛ کمپینی پرجوش و زنده که پرونده‌ی سال 67 را به نام پرونده‌ی حقوق بشری که به تمامی ایرانیان مربوط می‌شود عرضه کند و نه به نام مسئله‌ای سیاسی که تنها در مسیر منافع آن دسته از گرو‌ه‌های مخالف که اعضاشان اعدام شدند، است. باید در روزنامه‌های محلی و بین‌المللی مقاله‌های تحلیلی به زبان فارسی و به زبان‌های معتبر جهان، بدون اغراق‌گویی و یا کلی‌گویی در جهت کمرنگ کردن آن، منتشر کنیم. باید وب‌سایت‌های معتبر با طراحی حرفه‌ای داشته باشیم تا اطلاعات مربوط را منعکس کنند. باید با روزنامه‌نگارانی که می‌شناسیم وارد گفتگو شویم و بخواهیم که این داستان را در گزارش‌ها و مقالات خود پوشش دهند، و در صورتی که از ما خواستند تا به ایشان اطلاعات لازم را ارایه کنیم، باید منبعی از گزارش‌هایی که به شیوه‌ای درست و شایسته نگاشته شده‌اند آماده داشته باشیم. ما نیاز داریم واقعه‌ی تابستان 67 را از بلندگوی وبلاگ‌ها به گوش دیگران برسانیم. دانشگاهیان ما باید مقالات دانشگاهی در خصوص این واقعه بنویسند. باید در زمینه‌ی این واقعه، کنفرانس‌های متعدد برگزار کنیم. کوتاه سخن آن که، باید اطمینان حاصل کنیم که دیوار سکوت فراگیر بیست ساله را ترک داده‌ایم.

در تاریخ معاصر ایران، کشتار تابستان 67 از لحاظ ابعاد خشونت و شمار کشته‌شدگان، نمونه‌ای است که همانند ندارد. با این وجود، تلخ‌ترین شوخی این واقعه‌ی تلخ آن است که از میان تمام موازین انسانی و حقوق بشری که حکومت ایران زیر پا گذاشته است، در پوشاندن راز کشتار 67 از چشم جامعه‌ی بین‌المللی و حتی از بخش عظیمی از جامعه‌ی ایرانی، موفق‌تر از همیشه بوده است. تا کنون، تقریبا همه می‌دانند که اندکی پس از انقلاب، حکومت وحشت در ایران آغاز شد؛ می‌دانند که حکومت ایران دست به قتل مخالفان خود که در خارج از مرزهای کشور به سر می‌بردند زد؛ از قتل‌های زنجیره‌ای اواخر دهه‌ی 1370 که قربانیانش روشنفکران و کوششگران مخالف رژیم بودند، با خبرند. فاجعه اما اینجاست که افکار عمومی تنها اطلاع ناچیزی از اعدام‌های سال 67 در دست دارد. نه تنها عاملان و طراحان جنایت خوفناکی که در تابستان 67 به اجرا گذاشته شد مورد تعقیب قانونی قرار نگرفته‌اند، بلکه حکومت همچنان در انکار وقوع این قتل عام اصرار می‌ورزد.


-----------------------------
این گزیده ای بود از نوشتاری در سایت اینتگراسیون ایرانیان ساکن آلمان

وزير ايرانی با مدرک جعلی آکسفورد -- نگاه گاردين به مدرک دکترای علی کردان - پنجشنبه 24 مرداد 1387 [2008.08.14]

رابرت تیت
وقتی نمايندگان شکاک مجلس ايران، شايستگی علی کردان را برای احرازمقام وزارت کشور ‏با
ترديدمواجه کردند، او فکر می کرد جواب قاطعی در آستين دارد: و آن مدرک دکترای ‏حقوق از يکی از معتبرترين مؤسسات دنيا، يعنی دانشگاه آکسفورد بود.‏ او حتی مدرک فارغ التحصيلی خود را با سربرگ دانشگاه که بر اعطای «دکترای افتخاری ‏در حقوق» برای گشودن فصل جديدی در مطالعات تطبيقی در حقوق دلالت می کرد، به نمايش ‏گذاشت. پس از آنکه دانشگاه آکسفورد اعطای هرگونه مدرکی به وی را تکذيب کرد، اکنون اين ادعای ‏گزاف، کردان را به دردسر انداخته و دولت محمود احمدی نژاد را شرمسار و خجالت زده ‏کرده است. کردان کمتر از يک هفته پس از دريافت رأی اعتماد برای پست وزارت و پس از دستور علی ‏لاريجانی- رئيس مجلس- برای تشکيل کميته بررسی صحت مدرک وی، با درخواست استعفا ‏روبرو شده است. ‏ وی به عنوان عضو سابق سپاه پاسداران و استاد دانشگاه، هنگامی توانست دربرابر مخالفت ‏های محکم مجلس رأی اعتماد دريافت کند که احمدی نژاد در يک اقدام غيرمعمولی به ‏نمايندگان گفت نامزد وی برای وزارت از حمايت شخص آيت الله علی خامنه ای- رهبر عالی ‏ايران- برخوردار است. ‏ اما فشارها زمانی بالا گرفت که رسانه ها، ايراد برخی نمايندگان مجلس درباره خيالی بودن ‏مدرک وی از دانشگاه آکسفورد و اينکه قابليت علمی او بيش از ديپلم دبيرستان نيست را مورد ‏پيگيری قرار دادند. در هياهوی اين ترديدها و انتقادات، کردان به اميد آرام کردن شرايط به انتشار کپی «مدرک» ‏آکسفورد خود دست زد. اين مدرک که تاريخ ژوئن 2000 را بر روی خود دارد، عنوان می کند که کردان «تلاش ‏فراوانی در فراهم کردن مدارک و مفاد آموزشی از خود نشان داده» است.اين مدرک توسط ‏‏«دانشکده حقوق» به وی اعطأ شده است و سه استاد به نام های ادموند رولز، آلن کوی و پیتر ‏برايانت امضأ کرده اند. انتشار اين مدرک به جای فرونشاندن ترديدها، آتش انتقادات در وب سايت ها را دامن زد. ‏سايت الف وابسته به احمد توکلی- رئيس مرکز پژوهش های مجلس و يکی از منتقدان احمدی ‏نژاد- موضوع را به دانشگاه آکسفورد منتقل کرد که با تکذيبيه اين مؤسسه روبرو شد.‏ اين دانشگاه در اطلاعيه ای اعلام کرد: «دانشگاه آکسفورد هيچ سابقه ای از اعطای دکترای ‏افتخاری و يا هرگونه مدرک ديگری از دانشگاه به آقای علی کردان در اختيار ندارد.»‏ ‏«پرفسور ادموند رولز، پيتر برايانت و آلن کوی همگی زمانی در اين دانشگاه منصبی داشتند، ‏اما هيچيک در دانشکده حقوق مشغول به کار نبوده و چنين مدرکی را امضأ نمی کردند.»‏ سخنگوی دانشگاه اعلام کرد اين مؤسسه مدرک افتخاری را معمولاً به فرهيختگان شناخته شده ‏اعطأ می کند. سايت الف اين اطلاعيه را همراه با «مدرک» کردان که چندين غلط املائی و گرامری نيز از ‏آن گرفته بود در وب سايت خود منتشرکرد. يکی از اين غلط ديکته ها، نحوه نگاشتن کلمه ‏entitle‏ به صورت اشتباه ‏intitle‏ بود. دولت ديروز با مسدود ساختن دسترسی به سايت الف، به مقابله به مثل پرداخت. اين روشی ‏است که عليه ساير سايت های منتقد هم به کار گرفته شده است. احمدی نژاد که از نزديکان کردان محسوب نمی شود، و انتخاب او را از روی مصلحت انجام ‏داده، در انظار عمومی به دفاع از وی پرداخته و گفته است که نبايد وی را بر اساس «يک ‏کاغذ پاره» قضاوت کرد. اين اصطلاحی است که احمدی نژاد معمولاً در رد کردن قطعنامه ‏های شورای امنيت سازمان ملل عليه برنامه هسته ای ايران هم به کار می برد.

تبدیل نام ایران به جمهوری اسلامی در اسناد دولتی آلمان !

چرا در اسناد ایرانیان جمهوری اسلامی ایران نوشته میشود؟

طی ماههای گذشته در تصمیمی که وزارت کشور آلمان برای ثبت اسناد ایرانیان، ثبت ازدواج، صدور گذرنامه، صدور اقامت و آنچه مربوط به امور اداری ایرانیان میشو، گرفت، ایرانیان وطن پرست را بسیار ناراحت کرده است.

وزارت کشور به کلیه ادارات اقامت و ثبت اسناد دستور داده در اسناد ایرانیان بجای (تابعیت کشور ایران) تابعیت جمهوری اسلامی ایران بنویسند.

این خبر را چند تن از همکاران در وسایل ارتباط جمعی ایرانیان برون مرز با گله و شکایت منتشر کردند و برخی از دوستان و خوانندگان نیمروز و صفحه www.djar.eu در تماسهای خود با ما، این عمل را نوعی توهین و خوار شماری ایرانیان شمردند و تقاضا کردند چونی و چرایی این مسئله را پیگیری کنیم.

سازمانهای سیاسی ایرانیان برون مرز نیز با انتشار مطالب گوناگون پیرامون این مشکل از دولت آلمان خواستند در تصمیم خود تجدید نظر کرده در اسناد ایرانیان مقیم این کشور، جمله جمهوری اسلامی ایران را حذف کند. تمام این کوشش ها بی ثمر مانده است.

چون تا کنون هیچگونه از این فعالیت ها به نتیجه نرسیده است و خوانندگان مایلند دلیل اقدام وزارت کشور آلمان را برای تغیر نام ایران بدانند، از ما تقاضا کردند در این زمینه کنکاش کرده و نتیجه بررسی های خود را در نیمروز منتشر کنیم. ما در وهله نخست با دکتر نادر زاهدی معاون دبیر کل حزب مشروطه ایران تماس گرفتیم. وی در جواب به سئوال ما اظهار داشت، در چند ماه گذشته طی نامه ای به وزارت کشور آلمان، دلیل تغیر تصمیم دولت آلمان را برای ثبت نام کشور ایرانیان مقیم آلمان در اسناد دولتی، خواستار شدم. در این نامه متذکر شدم ایران از هزاره های گذشته تا امروز، ایران نام دارد و به چه دلیل نام آن در اسناد شما به جمهوری اسلامی تغیر داده شده است. متآسفانه اکنون چند ماهی از ارسال نامه من به وزارت کشور میگذرد و تا کنون جوابی در این رابطه بخصوص به من داده نشده، در حالیکه دولت آلمان میداند، من عضوی از اوپوزیسیون ایران در خارج از کشور هستم و دانستن این مسئله برایم ضروری است. وی اضافه کرد چندین بار نیز طی تماس های مختلف از وزارت کشور در خواست جواب کردم که همه آنها بی نتیجه ماند.

نویسنده روی خط آلمان در دوهفته گذشته، دلیل تغیر ثبت نام ایران به جمهوری اسلامی ایران را در اسناد ایرانیان مقیم آلمان از وزارت کشور طی نامه ای خواستار شد. متآسفانه تا روز انتشار این خبر وزارت کشور آلمان که در گذشته از طریق ارسال خبر و مصاحبه ولو کوتاه ثابت کرده با نیمروز همکاری میکند، از جواب به این سئوال خودداری کرده است.

ما برای پیگیری بیشتر با چندین اداره اقامت در ایالات مختلف تماس گرفتیم. همه مسئولین قسمت های ثبت اسناد و صدور اجازه اقامت در جواب به سئوال ما گفتند، دستور از وزارت کشور آمده و ما عین آنرا عمل میکنیم.

اداره اقامت دوسلدورف در این زمینه اظهار داشت، نام ایران از روز انقلاب ببعد به جمهوری اسلامی ایران تغیر کرده و ما تا کنون در اسناد نام کشور را ایران مینوشتیم، اما به احتمال زیاد جمهوری اسلامی وزارت کشور را زیر فشار گذاشته تا از نام جمهوری اسلامی ایران استفاده کند. خانم اداره اقامت دوسلدورف اضافه کرد، ما چاره ای نداریم و باید دستور وزارت کشور را رعایت کنیم.

ما پا فراتر گذاشته این سئوال را با چند وکیل دادگستری امور بین المللی در میان گذاشتیم.

این آقایان وکلا از جمله (کریستیان کیپه) اظهار داشتند، نام کشور ایران از بدو انقلاب به جمهوری اسلامی ایران تغیر یافته و سازمان ملل متحد پرچم و نام جدید این کشور را پذیرفته است. بنا براین نمیتوان از وزارت کشور آلمان ایراد گرفت، چرا در ثبت اسناد از نام جدید استفاده میکند.

آقای کیپه اضافه کرد، بیش از ۹۰ درصد از مردم ایران در بدو انقلاب به جمهوری اسلامی رآی داده اند و این کشور به نام جمهوری اسلامی رسمیت دارد، سازمان ملل متحد این کشور را با این نام و پرچم جدید برسمیت شناخته و قبول دارد.

وی در جواب به این سئوال که آیا شکایت ایرانیان در سازمانهای بین المللی موردی خواهد داشت و به نتیجه میرسد گفت، از نظر حقوق بین الملل نه، اما اگر اوپوزیسیون بخواهد، میتواند با مطرح کردن این مسئله در جوامع بین المللی بنفع خود بهره گیری کند.

Iradj.rabii@freenet.deThis email address is being protected from spam bots, you need Javascript enabled to view it This email address is being protected from spam bots, you need Javascript enabled to view it ww.djar.eu

شیرین عبادی : تا آخرین لحظه از موکلین بهایی خودم دفاع خواهم کرد

,









شیرین عبادی وکیل بهائیان زندانی ، اخبار منتشره در مورد خود و دخترش را سراسر کذب خوانده و می‌گوید حق شکایت از این رسانه‌ها را برای خود محفوظ می‌دارد .


بعد از نشر اخباری در مورد همکاری شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل با بهائیان در یکی از روزنامه‌های منسوب به جناح راست، روز گذشته خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران به نقل از یک مقام آگاه خبر از گرویدن دختر شیرین عبادی به آیین بهائیت داد. این خبر در حالی منتشر شده که تعدادی از رهبران بهائیان چندین ماه است که از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شده و قرار است مورد محاکمه قرار گیرند. شیرین عبادی وکیل این بهائیان، اخبار منتشره در مورد خود و دخترش را سراسر کذب خوانده و می‌گوید حق شکایت از این رسانه‌ها را برای خود محفوظ می‌دارد.

دویچه‌وله: خانم عبادی، در بعضی از رسانه‌ها آمده است که دختر شما به آیین بهاییت گرویده‌اند. آیا این خبر صحت دارد؟

شیرین عبادی: این خبر کذب محض است و ساخته پرداخته‌ی کسانی‌ست که مایل هستند من از انجام امور وکالتی خودم صرفنظر بکنم. زیرا چندماه است که تعدادی از بهاییان را دستگیر کرده‌اند و خانواده‌ی آنها به من مراجعه و درخواست کردند که وکالت بستگانشان را قبول بکنم. من هم پذیرفتم، و برای این که شهامت دفاع را از من سلب بکنند، برخی روزنامه‌های دست‌راستی که ذکر نامشان باعث شهرت آنها می‌شود و من نامشان را نخواهم برد، شروع کرده‌اند به این که بهاییان از من تقدیر کرده‌اند و به دنبالش متاسفانه «ایرنا»، یعنی خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران، به کذب و به دروغ از قول یک مقام آگاه که معلوم نیست آن آگاهی را از کجا آورده است، اعلام کرده‌است که دختر من به آیین بهاییت گروییده و من به همین دلیل از آنها دفاع می‌کنم. هدف از این دروغ پراکنی و این شایعات بی‌اساس این است که شهامت مبارزه را از من سلب بکنند تا در دادگاه، من از موکلین خودم دفاع نکنم. حال آن که این تصور آنها اشتباه است. بارها آزموده‌اند و دیده‌اند که من تحت هیچ شرایطی از پرونده‌ای که قبول کرده‌ام صرفنظر نمی‌کنم. من اعلام می‌کنم تا آخرین لحظه از موکلین خودم دفاع خواهم کرد و به این گونه شایعات دروغ و بی‌اساس، که تکذیب می‌کنم، اساسا توجهی نخواهم کرد. من یک مسلمان و شیعه هستم. خانواده‌ی من افتخار می‌کنند که شیعه هستند. اما این مانع نمی‌شود که من از بهاییان دفاع بکنم.


قبلا هم دختر شما جانش تهدید شده بود و همین باعث شد که شخص رییس‌جمهور به نیروی انتظامی دستور بدهد برای حفاظت از منزل شخصی شما. فکر می‌کنید چرا حملات متوجه‌ی دختر شما شده است و نه خود شما؟


این حملات همواره متوجه‌خود من بوده و از تاریخی‌که دختر من هم رشته‌ی حقوق بشر را دنبال کرد متوجه او هم شد. همانطور که در آن شکایت‌نامه نوشته بودم، کسانی که آرزوی مرگ من را می‌کنند، افرادی هستند که با افکار من مخالف‌اند و با توجه به شایعه‌پراکنی و دروغ و کذبی که «ایرنا» و مسئولین اطلاع‌رسانی جمهوری اسلامی گفته‌اند، معلوم است کسانی که با افکار من مخالف‌اند چه کسانی هستند.

خانم عبادی شما خودتان را مسلمان شیعه می‌دانید و فرمودید که افتخار هم می‌کنید به این مسئله. با این وجود چه چیزی باعث شد که دفاع از چند رهبر بهایی را به‌عهده بگیرید؟

باید بگویم که هر کسی، حتا اگر قاتل باشد، طبق ضوابط حقوق بشر حق دارد در حین دادرسی از وکیل برخوردار باشد. بنابراین وکالت از یک شخص بمنزله‌ی همسویی با او نیست. من بارها از کمونیست‌ها، از مجاهدین، از سلطنت‌طلب‌ها، از روزنامه‌نگارها و دانشجویان دفاع کرده‌ام. پانزده سال است که این کار را به رایگان انجام می‌دهم. اما ممکن است که با عقاید برخی از آنها هم موافق نباشم. دفاع از یک پرونده الزاما بمنزله‌ی همسویی فکری با موکل نیست. برخورداری از یک دادرسی عادلانه و شرکت وکیل در محاکمات، از اصول اولیه‌ی حقوق بشر است. بنابراین در این ارتباط، من که یک شیعه هستم و افتحار می‌کنم که شعیه هستم، دفاع از بهاییان را برعهده گرفتم.

با توجه به این که گروییدن به آیین بهاییت طبق قوانین ایران جرم محسوب می‌شود، بنابراین این خبری که اعلام شده یک اتهام است که به دختر شما زده شده. آیا شما یا دخترتان قصد شکایت از این افراد را ندارید؟

باید به شما بگویم، در هیچ‌یک از مواد قانونی ما بهایی‌بودن جرم نیست و چنین مسئله‌ای در قانون پیش‌بینی نشده است. اما این یک کذب محض است. من و خانواده‌ام افتخار می‌کنیم که شیعه هستیم. من قانونا حق شکایت دارم و از حق خودم استفاده خواهم کرد و شکایت‌نامه‌ی خودم را هم به صورت نامه‌ی سرگشاده در اختیار همه قرار خواهم داد تا بدانند که حتا خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران این شایعات دروغ را منتشر می‌کند که به دنبالش عده‌ای من را به علت ضدیت با اسلام تهدید به مرگ کنند. و من وقتی که نامه می‌نویسم و آقای رییس جمهور دستور می‌دهند که از من حمایت بشود، بنابراین الان آقای رییس جمهور به‌خوبی می‌دانند که چه افرادی هستند که آرزوی مرگ من را دارند. و من در همین‌جا توجه ریاست محترم جمهوری را به همین مسئله جلب می‌کنم: کسانی که آرزوی مرگ من را دارند و محرکین نوشتن آن نامه‌ها الان به‌راحتی قابل شناسایی هستند.

وصیت نامه " محمد رضا شاه آریامهر " ، به بیان شهبانو فرح پهلوی

،

شاهنشاه آریامهر در آخرین هفته های حیات ، در بستر بیماری و در شرایطی غم انگیز و در اوج تلاش مبارزه با بیماری هولناک خود ، با مزاجی رنجور ، ولی با عظمت روحی ستایش آمیز در ساعات متناوب ، سخنانی ایراد و رهنمونهایی فرمودند که مجموعه این تقریرات به صورت پیام زیر تدوین میگردد ؛ باشد که این نوشته ، ترجمان مکنونات درونی و گواه ایران پرستی ابر مرد تاریخ شاهنشاهی ایران که افتخار همسری او را داشته ام بر صحیفه روزگار نقش بندد :

" در اين هنگام كه دور از خاك وطنم در چنگال اين بيماری جانكاه آخرين روزهای زندگی خود را سپری ميكنم ، به عنوان پادشاه ايران زمين اين پيام را به ملتم كه در شوم ترين دوران تاريخی وطنش روزگار تيره ای را ميگذراند ميفرستم . همانند هر مسلمان معتقدی كه در آستانه مرگ از وجدان پاك و صفای كامل روح برخوردار است خداوند بزرگ را به شهادت ميطلبم ، از آن وقت كه صرفا به خاطر جلوگيری از خونريزی هموطنانم ناچار خاك ايران را ترك كردم آنی از فكر سيه روزی تدريجی ملتم ، و مخصوصا اندوه رقت بارشهادت وطن پرستان با نام و گمنامی كه سينه های فراخ خود را در مقابل جوخه های آتش جلادان قرار داده اند فارغ نبوده و با تار و پود وجودم اين رنجهای روز افزون را احساس كردم و در این رهگذر از تقدیر خود رضایت دارم ، که در این دوران آوارگی ضربات تازیانه سرنوشت ، این رنج ملی را بر روح و جسم رنجور من نیز کوفته است ... شگفت اتفاقيست ، در همان لحظاتی كه قلب من از حركت می ايستد ، قلوب افسران دلاورارتش من نيز كه در تكاپوی نجات وطن بوده اند ، پياپی آماج گلوله های دشمنان ايران قرار ميگيرند ، من این تقارن را به پیوند معنوی ناگسستنی که بین خودم و این ارتش که ناجوانمردانه در بستر یک دسیسه ضد ملی و میهنی قرار گرفت ، وجود دارد ، تعبیر میکنم . وبرای اينكه چنين پيوندی جاودان ماند ، توصيه ميكنم كه بعد از نجات كشورم ، كالبدم درگورستان اين شهيدان جانباخته وطن ، مدفون گردد ... من در اين دقايق واپسين شيرينی خاطرات افق ايران عزيز را كه به آن عشق مي ورزم ، در برابر تلخی زهراگين مرض جانسوز قرار داده ام . خاطره شاليزارهای كرانه های دريای خزر ، و مرغزارهای ديلم ، خاطره قله های پربرف سبلان و سهند آذربايجان ، خاطره كوهستانهای سبز و خرم زاگرس كردستان ، و هامونهای عريان بلوچستان ، خاطره اروندرود خوزستان و هيرمند سيستان ، خاطره دشت ارژن فارس ، خاطره حاشيه های كوير سوزان خراسان و كرمان ، خاطره شهركها و دهستانهای ساحلی خليج فارس ، خاطره كوچ عشاير دلير و فداكار و بطور كلی با انديشه همه گوشه و كنار آن سرزمين مقدس و مردم پرتلاش و پرتوان آن ، چشم از جهان .. فرو ميبندم .

به یاد داشته باشیم که صفحات تاریخ وطن ما ، فراز و نشیب های فراوانی را در خود حفظ کرده است ؛ ولی همچنان که حمله اسکندر ، هجوم مغول ، فتنه افغان و اشغال متعدد بیگانگان ، قادر نشدند مشعل فرهنگ و تمدن باستانی ایران را خاموش کنند ؛ مطمئن هستم شعله های فروزان این تمدن و فرهنگ در پرتو انوار خیره کننده خود بر این سیاهی اندوهبار چیره خواهد شد ، و یک رستاخیز ملی افتخارات نسل حاضر را در تاریخ درخشان ایران ثبت خواهد کرد .

من سرنوشت کشور را به قانون اساسی می سپارم . این قانون اساسی ودیعه گرانبهایی است که انقلاب مشروطیت به ملت ایران ارزانی داشته است ، و به همین جهت صیانت و احترام به اصول آن که بنیان تمامیت ارضی و استقلال میهن ماست و همچنین شالوده حاکمیت ملی ، متکی بر قومیت تاریخی و مبانی اعتقادات مذهبی مردم این سرزمین بر اساس آن استوار است ، بر همه آحاد کشور از واجبات ملی است و پاسداری از آن را به پسرم تاکید میکنم .

امیدوارم او که اینک در عنفوان جوانی است و جوهر وجودش مانند هر جوان ایرانی دیگر سرشار از غرور ملی است ، با درک حقایق این تجربه تلخ تاریخی که ملت ایران به بهای گرانی اندوخته است ، پند زمانه را بیاموزد و فقط به اتکای احدیت متعال و پشتیبانی نیروی مردم و همگامی با آن ، پرچم مقدس سه رنگ ایران زمین را در اهتزاز و سرافراز نگه دارد .

ولیعهد جوان را به ایزد توانا و ملت بزرگ ایران میسپارم .

این آخرین اراده من است . "

معاون مرتضوی ( خلخالی دوم ) : افرادي وابسته به انجمن پادشاهي خارج ازكشور قصد داشتند درتهران بمب‌هاي سيانوري‌ كاربگذارند !!

قاضي حسن حداد ، معاون امنيت دادسراي عمومي و انقلاب تهران در رابطه با علت ارسال پرونده‌ي بمب‌گذاري حسينيه شيراز به تهران تصريح كرد: پس از انفجار در شيراز، يك سري تشكيك‌ها ايجاد شد و بعضي از ارگان‌ها و افراد صاحب‌نظر اعلام كردند كه انفجار از داخل مجموعه بوده و بعضي نيز عامل خارجي را باعث اين حادثه مي‌دانستند كه پس از تحقيقات كافي مشخص شد حادثه تروريستي بوده است اما به دليل اين‌كه نيروهاي امنيتي به دنبال مسببان حادثه بودند، بيان شد كه حادثه تروريستي نبوده و يك انفجار داخلي بود। پيگيري اين مساله ادامه داشت تا اين‌كه انفجار هتل جهان در تهران اتفاق افتاد .
معاون امنيت دادسراي عمومي و انقلاب تهران با بيان اين‌كه اطلاعات در مورد اين‌كه چه كساني اقدام به اين كار كرده بودند، براي ما مشخص شد افزود: آنها قصد داشتند با تهيه‌ي بمب‌هاي سيانوري در تهران نيز اقدام به بمب‌گذاري‌ كنند. در برنامه‌ريزي‌هاي آنها بمب‌گذاري سه نقطه در تهران و قم وجود داشت. حوزه‌ي علميه‌ي قم و حرم امام مدنظر آنها بود كه به دلايلي، اين دو مكان را مناسب ندانستند و در نهايت دو مدرسه ديگر را در قم شناسايي كردند و قرار بود كه به طور همزمان دو نقطه در قم و يك نقطه در تهران بمب‌گذاري شوند.
حداد با بيان اين‌كه اين افراد سابقه دستگيري نداشتند، به ايسنا گفت: پس از انفجار در هتل جهان تهران، يكي از آنها متواري شده و ديگري كه آسيب ديده بود، دستگير و مورد بازجويي قرار گرفت. با تلاش بي‌وقفه‌ي پليس امنيت تهران و سازمان اطلاعات استان تهران كمتر از 24 ساعت نفر دوم دستگير و كليه‌ي اطلاعات گروه، بدست آمد و حدود 18 نفر در اين رابطه دستگير شدند و در حال حاضر هشت نفر در بازداشت به سر مي‌برند و بقيه به دليل عدم اطلاع از اقدامات تروريستي گروه فعلا با تامين قرار مناسب آزاد شدند.
وي با اشاره به اين‌كه اين افراد به انجمن پادشاهي خارج از كشور وابسته بودند، يادآور شد: پيش از اين در ارتباط با اين گروه طي سه چهار سال گذشته دستگيري‌هايي در سراسر كشور صورت گرفته بود. اين افراد با پول‌هاي بسيار زيادي كه از خارج از كشور دريافت مي‌كردند دست به اقدامات اين‌چنيني مي‌زد...